به گزارش نقطه تسلیم، رسانههای کشور در ۲ هفته گذشته به موضوع ابتذال در سینمای ایران پرداختند، تقریبا اشاره همه رسانهها به آثار تولیدی در برگیرنده مفاهیمی همچون هنجارشکنی اخلاقی، شوخیهای جنسی و رعایت نکردن شئونات اسلامی در برخی از فیلمهای پرفروش سال بود.
موضوع روز به افزایش ابتذال در سینمای ایران اگرچه به تازگی مورد توجه هنرمندان و صاحبنظران عرصه فرهنگ و هنر قرار گرفته است، اما به این روند مختص به چندسال گذشته نیست و باید آن را از دهههای گذشته تاکنون بررسی کرد.
خبر آنلاین در این رابطه نوشت:
«در سال های اخیر فیلمهای به اصطلاح زرد، سینمای ایران را قبضه کردهاند؛ کمدیهایی که در آن مردان میرقصند و زنان دست می زنند و این بزن بکوب، مهمترین نماد و نشانه این گونه از آثار به شمار میآید که اتفاقا به طور فزایندهای در حال رشد است؛ مجید مجیدی، در جشن صدسالگی سینما در سال ۱۳۷۲ یک نگرانی درباره ابتذال سینما داشت که آن را این گونه بیان کرد: صدای پای ابتذال دارد میآید و دیری نخواهد پایید که ابتذال پیکره سینما را دربر بگیرد، شاید اکنون پس از ۲۱ سال و بعد از اینکه فیلم “فسیل” پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران شده است، بتوان نگرانی مجید مجیدی را درک کرد. سینمایی که با شوخی، تیکه و ارجاعات جنسی برای فروش و دیده شدن تلاش میکند.
روزنامه قدس نوشت:
«مجالس رقص و آواز و عروسی هم که پای ثابت اغلب کمدیهاست؛ مثلا در فیلم “قیف” شوخیهای جنسی متعدد و بدتر از آن شوخیهای نخ نما شده و سخیف با زنان در سکانسهایی که دنبال خسرو هستند و میخواهند به زور با او ازدواج کنند، از بخشهای نچسب و سرد فیلم است که توی ذوق میزند و اسباب خنده نمیشود.»
روزنامه یادگار امروز ۱۰ مهرماه در بخش هنر هفتم نوشت:
«گرچه هنوز هم ماجرای رشید و بهرام و اختلافشان برای مخاطب در هالهای از ابهام قرار دارد و این سردرگمی ضربه بزرگی به داستان وارد کرده است؛ اما “داریوش” نیز همانند بسیاری از سریالهای نمایش خانگی برای جذب مخاطب به استفاده ابزاری از زنان روی آورده است و بدنبال قبح زدایی از روابط محرم و نامحرم و عادی سازی ارتباط غیرمشروع میباشد.
ساقی با بازی سحر دولتشاهی یک جورهایی رابین هود نسل جدید معرفی میشود. زنی که به بهانه کسب پول برای درمان دخترش با پیرمردهای ثروتمند قرار می گذارد، برای آنها ناز و عشوه می آید و چه بسا رابطه نامشروع برقرار میکند تا از آنها اخاذی کند و با پول طلاهایی که از آن ها می گیرد، هم دختر معلولش را درمان نماید و هم به خانوادههای فقیر کمک میکند»
محمد یراقی ۱۱ مهرماه در روزنامه اعتماد با عنوان نگاهی به “کیک محبوب من”؛ درباره یک جدایی نوشت:
«نکته قابل توجه این است که فیلمسازان به راحتی و بدون تعارف، طبیعیترین جزییات ارتباط و مکالمه میان یک زن و مرد را به تصویر میکشند. زنان در این فیلم در خانه بدون حجاب هستند و بیرون از خانه با حجاب، اما نه آن حجابی که در بیشتر فیلمها می بینیم. در واقع، حجاب آنها به شکلی عرفی به تصویر کشیده میشود که در جامعه وجود دارد و به ویژه برای زنان مسن به عنوان یک انتخاب تلقی میشود.»
روزنامه جام جم در شماره ۶۸۶۲ در میزگردی به بیپروایی فیلمهای ضدفرهنگی در سینمای ایران پرداخت:
«چندی پیش و در پی رسوایی تولید فیلم “کیک محبوب من” با عوامل حرفهای سینمای ایران، آماری از سوی سیدضیاء هاشمی، رئیس جامعه صنفی تهیه کنندگان مطرح شد که ۳۴ فیلم بدون حجاب رسمی ساخته شده است و بسیاری از آنها بدون آن که از کانالهای رسمی برای جشنوارهها فرستاده شوند، حائز رتبه شدند؛ موضوعی که چند روز پیش برای فیلم “شاهد” نادر ساعی ور در جشنواره ونیز تکرار شد.
از طرفی در یک سیر تکاملی شگفت آور از تولیدات زیر زمینی و مخفی در دهههای قبل به تولید فیلمهای ضدایرانی با تهیه کننده و عوامل ایرانی و بدون حجاب رسمی و حتی بدون این که از لحاظ قانونی با مشکل مواجه شوند، روبه رو هستیم.
سیدامیر سیدزاده، تهیه کننده در این نشست گفت که در جریان شناسی چگونگی رسیدن سینما به وضعیت فعلی دو علت وجود دارد، یکی چگونگی نظارت نهادهای بالادستی بر این گونه تولیدات (فیلمهای بدون حجاب) است که طبق گفتههای آقای فرحبخش از دهه ۶۰ به شکل هدفمند شروع شد، دوم این که گسترش فناوری دیجیتال به جایی رسیده که شاید عملکرد نهادهای نظارتی را نتوانیم در این قضایا بررسی کنیم.
با گسترش دنیای فناوری و دیجیتال شاهد فیلمهایی هستیم که در این ۲ سال اخیر خیلی سروصدا کرده و شرب خمر و بی حجابی در آن به شکل علنی اتفاق افتاده و نهادهای نظارتی هم هیچ عکس العملی نداشتند و این دو وجه دارد و این هدفمندی ناشی از وجود افرادی است که به آنها زمینه و میدان میدهند.
تشکیلاتی که دست به تولید این شکل از فیلمها میزنند، به طور عمده دنبال منافع خودشان هستند یا با یک سری سرخوردگیهایی مواجه میشوند که سراغ این مسائل میآیند. این مشکلات از دهه ۶۰ تا الان در این ۴۵ سال وجود داشته و فکر میکنم در اولویت تشکیلات دولت جدید مبتنی بر جریان شناسی باید نظارت را بیشتر کنند.»
“گردن زنی” و صحنههای منزجر کننده
مدتی است در شبکه نمایش خانگی سریالهایی در ژانر ترس منتشر میشود؛ در یک سریال که نام آن گردن زنی است، عروسی آغاز داستان است اما این عروسی در ابتدای شب با سکانسی از مسابقه چک زنی برادر عروس که خشنونت بار است آغاز میشود و در پایان به قتل عروس و داماد در حجله پایان مییابد.
قتل داماد به طرزی فجیع و قتل عروس به شکلی فجیع تر با طراحی صحنه ای منزجر کننده نشان داده می@شود، بطوری که قاتل چاقو را در شکم عروس کرده و عروس در شب اول عروسی خون قتل خود را میبیند و آغاز زندگی مشترک او پایان آن است.
صحنه هایی به شدت ناراحت کننده که به تصویر کشیدن آن برای انتقال احساس به مخاطب بدان شکل ضروری نبود، در حالی که دارای محتوایی ضعیف بوده و بازی آن در سطح قابل قبولی نیست.
سریال داریوش نیز خشونت را در خود ترویج میکند و صحنههایی از آدمکشی و لات بازی بی رحمانه را ترویج میکند، کتک زدن، خفه کردن، قتل و سوزاندن جسد، سکانسهای مشمئز کنندهای است که در این سریال بگونهای نمایش داده میشود که گویی آنجا تگزاس است و اصلا پلیسی وجود ندارد که با چنین اراذل و اوباشی برخورد کند.
گویی یک جریان سینمایی بی پرده و خشونت بار در کشور شروع شده که در سریالهایی همچون “بازنده” و “غربت” نیز خط آن دیده میشود؛ لازم نیست برای انتقال حس یا یک اتفاق، تمامی زیر و بم آن به نمایش گذاشته شود، متاسفانه در چند سال اخیر در رقابت بین گیشه و محتوا، مخاطب پسندی بر همه چیز غلبه کرده و شاهد تولیدات ضعیفی با ترویج خشونت در ایران هستیم.
استفاده از موسیقیهای قبل از انقلاب و سبک لس آنجلسی
متاسفانه در اغلب فیلمهای جدید شاهد نمایشی از سبکهای موسیقی قبل از انقلاب و لس آنجلسی هستیم که بیشتر پایه گذاران آن اکنون مقیم کشور آمریکا هستند، از پخش ترانههای داریوش اقبالی گرفته تا حسن شماعی زاده، ویگن، معین، ابراهیم حامدی، سیاوش قمیشی و سایر خوانندگان که بیشتر اشعار آنها به دلیل عبارات مبتذل در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در کشور ممنوع شد، حالا باید از خودمان بپرسیم برای فروش بیشتر گیشههای سینما، آیا جایز است که رنگ و لعابی مجاز به این موسیقیها داده شود؟
پژوهشگر حوزه مدیریت و کارآفرینی، خبرنگار