به گزارش نقطه تسلیم، زهرا نصیری جوان اصلاح طلب قزوینی در یادداشتی با عنوان «ظرفیت اجتماعی جوانانتان را فراموش نکنید» در روزنامه سراسری اعتماد نوشت: آقای رییس جمهور وزرای و دولت چهاردهم! به کسانی که در ستادهای انتخاباتی و احزابی که در حمایت از دولت به میدان آمدند، احترام بگذارید.
بسیاری از جوانان خردمند و متخصص و متعهد در دفاتر استانی احزاب در طول دو سال و اندی که گذشت، تنها به جرم حزبی بودن و عدم همخوانی با اندیشه های دولت محترم قبلی کنار گذاشته شدند و مباد که اینک هم به حکم مصلحت اندیشی های پدرخواندگان و اطرافیان بله قربان گویی که اساسا هیچ اعتقادی به دموکراسی و خرد جمعی ندارند و تنها کارشان چاپلوسی است تا نام شان و نان شان برقرار باشد، باز هم کنار گذاشته شوند.
متن کامل یادداشت را در زیر میخوانید:
“در ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری اخیر ویدیویی کوتاه از مردی منتشر شد که پدر ۱۲۰ ساله اش را در روستایی در خوزستان، بر دوش خود به محل اخذ رای می برد. او چند دقیقه ای با خبرنگاران صحبت کرد و به سرعت هم تصاویر او در فضای مجازی دست به دست شد. تصویر مردی که می گفت به نام ایران و برای ایرانی آباد و آزاد پدرش را کول کرده تا به محل اخذ رای برساندش و می خواهند به دکتر پزشکیان رای دهند. تاثیر سخنان او آنچنان بود که دکتر ظریف و آذری جهرمی به عنوان چهره های سرآمد ستاد انتخاباتی دکتر پزشکیان با آن مرد زلال تماس گرفتند و اذعان کردند که آنقدر او درخشان بوده که تاثیر کلامش حتی از متن های آماده و سخنرانی های از پیش تعیین شده خودشان هم بیشتر بوده و البته که درست هم گفتند. آن مرد خوزستانی که در ۱۶ سالگی آرپی جی زن جنگ بود و برای دفاع از ایران، از جان خود گذشت این بار آمده بود تا به کسی رای دهد که رگ گردن خود را گذاشته بود تا صدای بی صدایان ایران باشد. حالا دکتر مسعود پزشکیان رییس جمهور همه مردم ایران شده است و کسانی هم برای آنکه به وی کمک کنند تا وعده هایش را عملی کند به میدان آمده اند و مسوولیت هایی را پذیرفته اند. گرچه در این میان کسانی هستند که نه حالا که در گذشته هم بارها و بارها با ظاهری که حاکی از خدمت به مردم بوده پا به میدان گذاشته اند و ردای خدمت به تن کرده اند، اما با افسوس و دریغ که پس از مدتی کوتاه آنچه نباید بشود، شده و دیو پلید فساد به جان و ذهن شان فرود آمده و آبروی آنها که زلال و ساده سخن گفته اند با مردم را یکجا بلعیده و تمام رویاهای ملتی را یک شبه بر باد داده اند.
حالا که کار سخت انتخاب وزرا به پایان رسیده و دولت آماده انتخاب استانداران و سپس مدیران کل می شود باید با صدای بلند بگوییم دقیقا مثل آن روزها که می گفتید و می گفتیم که فرق می کند چه کسی رییس جمهور باشد، حالا هم باید بگویید و بگوییم فرق می کند که چه کسی استاندار باشد! فرق می کند که چه کسی مدیرکل یک دستگاه فرهنگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باشد. فرق می کند که چه کسی می خواهد صدای زنان و دختران استان خود باشد. فرق می کند که چه کسی می خواهد صدای بی صدای جوانانی باشد که یا دیده نشده اند یا شنیده نشده اند. این روزها بسیاری از خردمندان و دردآگاهان در استان های ایران عزیزمان نگران هستند که مبادا مناصب استانی به حال خود رها شوند و آنها که نتوانستند راهی به بدنه مرکزی دولت بیابند، عزم شان را جزم کنند تا راهی به سوی خدمتگزاری در استانی کنند که هیچ آشنایی و قرابتی با آن نداشته و ندارند. البته در این میانه گله ای نیز باقی می ماند و آن اینکه می شد از توان بالا و مثال زدنی جوانان و باورمندان به دولت در استان ها برای مناصب ملی بهره ها برد و همان گونه که در شورای راهبردی برای انتصاب مدیران سازوکاری برای تحقق این مهم فراهم شد در استان ها نیز با تکیه بر دیدگاه های احزاب و استفاده از خرد جمعی و رعایت احترام بزرگان در عرصه های مختلف افرادی را معرفی کرد و به کار گمارد تا چینش مرکزنشینان برای اداره کشور تا این اندازه متمرکز نباشد. آنکه گذشت و به قول ظریفی فکر فردا کنیم! جوانانی که در ایام انتخابات در شرایطی سخت به میدان آمدند تا بسیاری از افراد را که رمقی برای آمدن پای صندوق های رای نداشتند، مجاب کنند تا به نام ایران به دکتر پزشکیان رای دهند را دریابید. آنها نیز همچون مسعود ملت ایران رگ گردن خود را گرو سپردند و از جان دل مایه گذاشتند تا تغییر حاصل شود. حال بحث بر سر آن نیست که باید سهم آنها که کمک کردند تا امروز دکتر پزشکیان رییس جمهور باشد را بدهید، نه هرگز! بلکه سخن آنجاست که باید کسانی در مناصب مختلف گمارده شوند که باور قلبی و اعتقاد منطقی و عقلی به دولت چهاردهم دارند و بساط کسانی که سال هاست با گفتن اینکه ما سیاسی نیستیم و تنها برای خدمت کردن خلق شده ایم را برچید. اینها سال هاست که از یک صندلی مدیریتی که غالبا هم به ایشان بی ربط است به صندلی مدیریتی دیگری که اتفاقا بی ربط تر از قبلی هم هست، گمارده می شدند بی آنکه کاری از پیش برند و تنها از پستی به پست دیگر منتقل شده اند و چنان آن جایگاه را فرسوده و خموده کرده اند که گاه آدمی می گوید هیچ امیدی به تغییر آن نیست، اما از آنجا که ما از قبیله روزنه گشایان هستیم و همچنان امیدوار، باور داریم که بشود کسانی بر سر کار بیایند که دقیقا در جای درست خود بنشینند و ابایی نداشته باشند که طرفدار اندیشه حکمرانی این دولت باشند و صد البته که برای همه کار کنند، حتی مخالفان دولت.
به کسانی که در ستادهای انتخاباتی و احزابی که در حمایت از دولت به میدان آمدند، احترام بگذارید.
بسیاری از جوانان خردمند و متخصص و متعهد در دفاتر استانی احزاب در طول دو سال و اندی که گذشت، تنها به جرم حزبی بودن و عدم همخوانی با اندیشه های دولت محترم قبلی کنار گذاشته شدند و مباد که اینک هم به حکم مصلحت اندیشی های پدرخواندگان و اطرافیان بله قربان گویی که اساسا هیچ اعتقادی به دموکراسی و خرد جمعی ندارند و تنها کارشان چاپلوسی است تا نام شان و نان شان برقرار باشد، باز هم کنار گذاشته شوند.
اینها که در احزاب و ستادها در ایام انتخابات تلاش کردند جزو باورمندترین افراد به تفکرات اصلاح طلبانه، انقلاب، نظام، امام و رهبری برای سربلندی ایران هستند، فراموش شان نکنید و از امید و همت بلندشان غافل نشوید.”
مدیر سایت خبری و تحلیلی نقطه تسلیم