به گزارش نقطه تسلیم، اگرچه نام قزوین بیشتر با دروازههای صفوی و خوشنویسی و فرهنگ شیعه گره خورده است، اما در لایههای پنهان این شهر کهن، ردپایی محو اما ماندگار از جامعهای دیگر نیز به چشم میخورد: جامعه یهودیان قزوین؛ حضوری که در اغلب منابع تاریخی تنها به اشارهای کوتاه بسنده شده، اما با کنار هم چیدن پارههای پراکنده اطلاعات از کتب تاریخی نوشته پرویز ورجاوند “کتاب مینودر، یا، باب الجنه قزوین” سیمای نیمهپنهان آن را ترسیم کرد.
از گورستانی برای دواب تا شوخطبعی تاریخ
یکی از جالبترین و البته غریبترین روایتها درباره یهودیان قزوین، در کتاب آثار البلاد اثر زکریای قزوینی، جغرافیدان قرن هفتم هجری، آمده است. او در توصیف عجایب قزوین به گورستانی منسوب به یهودیان اشاره میکند که اکنون به دشتی خالی تبدیل شده است. روایت محلی میگوید که اگر حیواناتی چون اسب یا الاغ دچار دلدرد شوند، آنها را در اطراف این محل میگردانند و شفایشان حتمی است! زکریا با لحنی آمیخته به طنز و تعجب این موضوع را نقل میکند و آن را یکی از عجایب شهر میداند. (۱)
نگاهی اجمالی از قرون نخستین
حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده نقل میکند که در دوران اولیه اسلام، مردم قزوین عمدتاً شافعی مذهب بودهاند، اما جمعیتی اندک از شیعیان و حنفیها نیز در محلهای به نام دستجرد ساکن بودهاند. او همچنین اشارهای گذرا به “معدودی از جهودان” (یهودیان) دارد و تصریح میکند که مذهب یا قومیت دیگری در آن منطقه شناختهشده نبود.
تنگدستی، فقر یهودیان
در قرون بعد، منابع اروپایی و ایرانی به صورت پراکنده از حضور یهودیان در قزوین سخن گفتهاند. شاردن، جهانگرد فرانسوی، در سال ۱۶۶۴ میلادی از حدود صد خانوار یهودی فقیر در قزوین یاد میکند. چند دهه بعد، کرنی لوبروین نیز تأیید میکند که جامعه یهودی قزوین همچنان با فقر دستوپنجه نرم میکرده است.
در تاریخ یهود ایران آمده است که در دوره صفویه، یهودیان قزوین وضع مالی خوبی نداشتهاند. با این حال، جمعیت آنان چنان چشمگیر بوده که در دهه ۱۷۳۰ میلادی، گروه زیادی از آنان به دستور حکومت برای آبادسازی مشهد به آنجا کوچ داده شدند. دلیل این انتقال هنوز روشن نیست، اما احتمال دارد حضور این افراد در مشاغل خدماتی یا تجاری مورد نظر حکومت وقت بوده باشد. (۲)
نادرشاه، پادشاهی با رویکردی متفاوت برای یهودیان
برخلاف تصویری که معمولاً از دوران پرفشار برای اقلیتهای مذهبی در ذهن داریم، نادرشاه افشار رویکردی خاص نسبت به یهودیان داشت؛ در همان کتاب تاریخی آمده است که نادرشاه به یهودیان قزوین علاقهمند بود و از آنان خواست که کتاب مقدس زبور داوود (تهیلیم) را به فارسی ترجمه کنند. فردی به نام بابابی نورئیل از اصفهان این مأموریت را در سال ۱۷۴۰ به انجام رساند.
والتر فیشل در تاریخ یهود اصفهان نیز اشاره میکند که نادرشاه دستور ترجمهی چهار کتاب مقدس—تورات، زبور، انجیل و قرآن—را صادر کرد و برای این پروژه، چهار تن از علمای یهودی اصفهان را انتخاب کرد. دستنوشتهای از ترجمه زبور اکنون در موزه بریتانیا نگهداری میشود. (۳)
یهودیان قزوینی و شوشتری
بر اساس سفرنامه نیمرک، یهودیان تا میانه قرن نوزدهم در شهرهایی چون قزوین، تبریز، سبزوار و رشت سکونت داشتند؛ اما تا پایان همان قرن، اثری از آنها در این مناطق باقی نمانده بود، با این حال، هنوز هم در میان یهودیان ایرانی، اصطلاحاتی چون «قزوینی» یا «شوشتری» برای اشاره به تبار خانوادگی، رواج دارد.
۲ محله، ۲ گورستان یهود در قزوین
تا چند دهه پیش، یهودیان قزوین در دو محله زندگی میکردند: محلهی ثروتمندان در گذر سوختهچنار، کوچهی آهوئیها، و محلهای دیگر در اطراف میدان سعادت؛ آنها ۲ گورستان داشتند: یکی در غرب قبرستان نوبلی که امروز به باغستان تبدیل شده و دیگری در دو سوی رودخانهی دروازه رشت که اکنون رودخانهای از آن میگذرد.
پیغمبریه؛ پیوندی میان ادیان
یکی از نقاطی که حضور معنوی یهودیان در قزوین را پررنگ میکند، بقعهی پیغمبریه است، این مکان که هماکنون زیارتگاه مردمان است، به باور برخی به آرامگاه پیامبران بنیاسرائیل تعلق دارد: سلام، سلوم، سهولی و القیا؛ بر اساس روایت مرحوم حاج سید تقی قزوینی، این باور در میان مردم ریشهدار بوده است. برخی محققان معتقدند که یهودیان قزوین برای ایجاد پایگاهی معنوی و هویتی، همانند ساخت امامزادهها در فرهنگ شیعی، این بقعه را با اعتقاد به پیامبران خویش بنیان نهادند.
حضور خاموش
تاریخ حضور یهودیان در قزوین، تاریخی است خاموش و پراکنده اما قابلردیابی، از گورستانهای خالی گرفته تا ترجمهی متون قدیمی، از محلههایی کوچک و فقیر تا جابهجاییهای بزرگ در عصر نادرشاه، همه حکایت از آن دارد که اگرچه این جامعه اقلیت بود، اما در تار و پود فرهنگی، تاریخی و معنوی قزوین حضور داشت که با همه خاموشی، همچنان الهامبخش پژوهشگران و کنجکاوان تاریخ است.
نتیجهگیری: آیا «بازماندگان خاموش» هنوز میان ما هستند؟
گرچه شواهد تاریخی و اسناد سفرنامهنویسان از زوال تدریجی جامعه یهودیان قزوین حکایت دارد، اما سکوت معنادار منابع در دوران معاصر، خود پرسشی نگرانکننده را مطرح میکند:
آیا نسلهایی از آن جامعه که روزگاری در محلههای سوختهچنار و میدان سعادت نفس میکشیدند، هنوز در سکوت و ناشناسی، در دل این شهر زیست میکنند؟
آیا ممکن است میراثدارانی از قوم بنیاسراییل، امروز با نام و ظاهر دیگر، اما با هویتی پنهان، در کوچهپسکوچههای قزوین حضور داشته باشند؟
از بقعه پیغمبریه، که به چهار پیامبر بنی اسراییل منسوب است، تا گورستانهایی که زیر خاکستر باغستان مدفون شدهاند، همه چیز از وجود ریشههایی خاموش اما مقاوم خبر میدهد.
تاریخ نشان داده که جامعه یهود، در برابر فشار، تبعیض و حتی مهاجرت اجباری، راهی برای تداوم حیات مییابد؛ شاید نه در سطح، بلکه در ژرفای حافظه و سنت، بنابراین آیا وقت آن نرسیده که نهادهای پژوهشی و امنیتی با دقت بیشتری به بررسی لایههای پنهان تاریخ جمعیت یهودیان قزوین بپردازند؟
زیرا، آنچه فراموش شده، لزوما از بین نرفته است — بلکه در سکوتی محتاطانه، منتظر زمان مناسب برای بازگویی خویش است.
پانویس:- آثار العباد و اخبار العباد، ص ۲۰۱[↩]
- تاریخ یهود ایران، تالیف دکتر حبیب لوی، جلد سوم، ۱۳۳۹، ص۴۷۳[↩]
- همان ص ۴۷۳[↩]
دانش آموخته علوم سیاسی، خبرنگار، تحلیلگر و فعال حوزه اجتماعی و فرهنگی